Imagine

جیمین و جونگ‌کوک خسته از آروم کردن و خوابوندن بچه‌هاشون، کنار همدیگه بچه به بغل نشستن و با خنده‌ی شلی اوج خستگیشون رو به همدیگه فهموندن.
حالا که خونه پر از آرامش و سکوت بود، جیمین سرش رو به پشتی مبل تکیه داده و چشم‌هاش رو بسته بود.
جونگ‌کوک با وسوسه شدن برای خواب، سرش رو روی شونه‌ی همسرش گذاشت و به ثانیه نکشید خوابشون برد ولی حتی توی خواب هم محکم از کوچولوهاشون گرفته بودن.


منبع:myevilomega

  • sweetie ...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

𝒌𝒐𝒐𝒌𝒎𝒊𝒏

❤ You are me ; I am you ❤

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan